اتفاقات امروز رو فقط تیتروار میگم. سرم درد میکنه
- کارت ویزیتها رسید
- با پستچی و اداره پست وارد داستان شدم و رفتم و حقم رو گرفتم
- قرار شد فردا با غزاله صبحانه برم بیرون
- تولد حمیده رو تبریک گفتم و گفت براش الهام بخشم! هنوز باورم نمیشه اینو بهم گفته.
- کارت ویزیتها رسید. میدونم دارم دوباره میگم ولی خیلی برام مهمه که بگم. که بدونم این همه تلاش کردم براشون و الآن اینجان. روی میزم و منتظر حرکت بعدی من
- فاکتورهای هولدینگ رو زدم و براشون میفرستم امشب
- به کریمی پیشنهاد کار دادم
- سرم درد میکنه
- غزاله از من کوچیکتره! فاکینگ کوچیکتر! چرا انقدر نسبت به یه بچه حس ضعف میکنم!
- فردا اولین بازاریابیمه؟ گاد نو